استخوان های دوست داشتنی

گاهی که می شکنم

استخوان های دوست داشتنی

گاهی که می شکنم


تن های هرزه را سنگسار می کنند غافل از آنکه شهر پر از فاحشه های مغزی است و کسی نمی داند

 که مغزهای هرزه


 ویرانگرترند تا تن های هرزه...


فروغ فرخزاد


اعضای قبیله سرخ پوستان از رییس جدید می پرسند :

آیا زمستان سختی در پیش است ؟

رییس جوان قبیله که هیچ تجربه ای در این زمینه نداشت ، جواب میده : برای احتیاط برید هیزم تهیه کنید.

بعد میره به سازمان هواشناسی کشور زنگ میزنه :

آقا امسال زمستون سردی در پیشه ؟

پاسخ : اینطور به نظر میاد !

پس رییس به مردان قبیله دستور میده که بیشتر هیزم جمع کنند و برای اینکه مطمئن بشه ، یه


 بار دیگه به سازمان هواشناسی زنگ میزنه : شما نظر قبلی تون رو تایید می کنید ؟


پاسخ : صد در صد !

رییس به همه افراد قبیله دستور میده که تمام توانشون رو برای جمع آوری هیزم بیشتر صرف کنند.


 بعد دوباره به سازمان هواشناسی زنگ میزنه :


آقا شما مطمئنید که امسال زمستان سردی در پیشه ؟

پاسخ : بگذار اینطوری بگم ؛ سردترین زمستان در تاریخ معاصر !

رییس قبیله : از کجا می دونید ؟


پاسخ : چون سرخ پوست ها دیوانه وار دارن هیزم جمع می کنن !

زندگی همش خوردن و خوابیدن  و تفریح رفتن و خرید کردن نیست 

.

.

 ولی خدایی بهترین قسمتش همیناست