تعدادى پیرزن با اتوبوس عازم تورى تفریحى بودند.
پس از مدتى یکى از پیرزنان به پشت راننده زد و یک مشت بادام به او تعارف کرد راننده تشکر کرد و بادامها را گرفت و خورد.
در حدود ٤٥ دقیقه بعد دوباره پیرزن با یک مشت بادام نزد راننده آمد و بادامها را به او تعارف کرد راننده باز هم تشکر کرد و بادامها را گرفت و خورد.
این کار دوبار دیگر هم تکرار شد تا آن که بار پنجم که پیرزن باز با یک مشت بادام سراغ راننده آمد، راننده از او پرسید چرا خودتان بادامها را نمىخورید؟
پیرزن گفت چون ما دندان نداریم.
راننده که خیلى کنجکاو شده بود پرسید پس چرا آنها را خریدهاید؟
پیرزن گفت ما شکلات دور بادامها را خیلى دوست داریم!
من حالم بد است بیش از آنچه که تصور کنی بدی اش هم از آن نوع های شخصی نیست کلا اجتماعی ست
خب خودت رو بگذار جای من بری تو سایتی که هر روز سر میزنی بعد ببینی ترد زده پنجاه آهنگ قدیمی و خاطره انگیز
بعد دانلودش کنی تویه فایل زیپ بعد یادت بره که اصلا یه همچین چیزی دانلود کردی
بعد ییهو شب یادت بیفته بری رو دسک تاپ دنبالش بگردی یه فایل زیپ بیشتر نباشه و تو بازش کنی و یه صفحه مدیا پلیر بازشه برات و یه چند ثانیه سکوت بعد یه صدا
کثافت
آشغال حالم رو بهم میزنی
بعد تصویر بیاد حس کنی نمایشه دقیق بشی ( من که اینو دانلود نکردم ) اما فضولی اجازه نمیده قطعش کنی میشینی میبینی
تا بیای بفهمی چیه تموم میشه ( یعنی میفهمی چیه اما به چشمات شک می کنی اینه که دوباره میزاریش
کثافت آشغال حالم رو بهم میزنی ( اینو یه درجه دار می گه که کنار تصویره
جلوش یه پسره واساده که یه کله تو دستشه ( نه فکر نکن شوخیه نه واقعا یه کله دختر که به طرز وحشیانه ای سر بریده شده تو دستشه و درجه داره مجبورش کرده که بهش زل بزنه )
بعد شروع می کنه فحش دادن به پسره و یه لگد بوم تو شکم پسره کله از دست پسره پرت میشه روزمین
دوباره مجبورش می کنه ورش داره
لاشه خون الود دختره لخت توی یه نمی دونم شاید پتو کنار حیاطه و صدای زجه های مادر دختره داره مییاد
بعد که فهمیدم چی بوده نه حالت تهوع ولم میکنه نه احساس بد خفقان سعید دانلودش کرده
میگه نوشته بود یه برادره ( از استان های اطراف ایران ) به خاطر اینکه خواهرش با یه پسر دوست شده بوده سرش رو از تعصب زیادی که داشته می بره پخ پخ پخ
به همین راحتی
و عمق فاجعه رو هیچ کس نمی تونه درک کنه
یعنی من حس می کنم با این طرز تفکری که تو وطن من وجود داره حتی اگه این طرز تفکر یک به صد باشه بازم خیلی راهه تا بشیم یه مملکت حسابی
بابا دوست شده که شده به تو چه داداشی تعصب داری داشته باش دیگه نه انقدر غلیظ اصلا اسم این تعصب نیست خریته
چی بگم که نگفتنم بهتره آدم اصلا نمیدونه چه اظهار نظری بکنه که بد بختی که اون زیر خوابیده فقط به جرم دوست داشتن کشته شده
به جرم عشق ورزیدن کشته شده
وحشتناکه
پ ن عشق را می گویند در پستوی خانه نهان باید کرد
شب شعره توی ذهنم
با حروف تازه تازه
شب انتخاب تازه
که ترانم رو بسازه
مثل پروانه زدم پر میون باغ الفبا
یک به یک رو دوره کردم از الف تا همزه و یا
میون حرفای صدا دار داد زد آ ی کلاه دار
منو بردار با ی و ر بنویس دوباره از یار
اما من یاری نداشتم با کسی کاری نداشتم
این سه تا حرفی که داشتم یه گوشه کنار گذاشتم
باز دوباره پی حرفا سر گذاشتم تو کتابا
گشتم و گشتم و دیدم با ز دوباره حرفی از آ
الف و ی و ر و آ
اگه با نون جور میومد
واسه من قشنگ ترین اسم
روی شعرم در میومد
از ته سفره بی نون
از دل خونه ویرون
نونی برداشتم و دیدم
اسم شعرم شده ایران
اسم شعرم شده ایران
شعر عصیان بنده گی فروغ رو همیشه دوست داشتم و همیشه ازش ترسیدم
از رک بودنش از اینکه تموم سوالات گره خورده منو چقدر بی رو در بایسی با خدا می گه و انتظار نداره جوابی هم بشنوه
می خوام بدونم شما هم دوستش دارید یا نه
برای خوندنش به ادامه مطلب بروید لطفا
ادامه مطلب ...گفته بودم دیگه با سها مشکلی ندارم
خب حرفم رو پس میگیرم چون تمام دیشب ام پی تری ام رو ازم گرفته بود و نمیداد و موقعی هم که پس داد دیگه من خوابم مییومد
نکته جالبش اینجا بود که با آهنگهای غمگین مثل داریوش میرفت تو حس و لبش آویزون میشد و چشماش رو ریز می کرد
با آهنگ های شادش هم بشکن میزد و قر میداد و کلا خوش بود
امروز هم خبر خاصی نبود یعنی انقدر پر شدم از روز مره گی که تا مییام فکر کنم میبینم شب شد
باید برم بخوابم
البته امروز بعد یه عالم تنبلی در عرصه آشپزی یه سری به سایت ایران شف زده بودم دیدم یه عکس ماه گذاشته زیرش هم نوشته بمب میوه
آقا دیدیم خیلی خوشگله یعنی این نونش شبیه یه کاسه بود که با خامه و میوه پر شده بود و آدم رو یاد شیرینی فروشی پاستور مینداخت
خلاصه آستین بالا زدیم به امر مهم شیرینی پزی روی آوردیم و با اینکه کلی هم زحمت کشیدیم
اصلا اونی که می خواستیم نشد که نشد
خب شانسی دیگه همش که خوب در نمییاد ( به خودم امیدواری دادم )
خلاصه بد جوری ویار شیرینی تر ایران رو داریم که اینجا اصلا پیدا بشو نیست
رفتم برای تولد سها یک عدد قالب کیک گرفتیم با شکل دلقک بسیار قشنگه اما خب یه کم سخته درست کردنش اما مطمئنم که از پسش بر مییام بر هم نیام میدم نسرین درستش کنه
بشقاب ها و کارت دعوتها و لیوانهای تولد سها همه اش شبیه همه یعنی رو همش شکل بادکنک های رنگی و روبان های رنگی رنیگیه
سها هم در حد بمب اتم خونه خراب کن شده و به طرز وحشتناکی من و باباش رو اذیت می کنه
همش یا صدای جیغ من در مییاد یا داد باباش
خدا کنه دو ساله که شد آدم تر بشه
امروز هم رفته بودم پیاده روی رگ پایم گرفت و کلی به خاطر درد پام گریه کردم و دو ساعت استراحت کردم و قرص خوردم بهتر شدم
الان هم سها اومده داره دستم رو میکشه می گه ماما بیا
ماما ما ما اهه ماما
برم ببینم چه کارم دارم
حتما کارش دوباره یه جا گیر کرده که رو زده به من